جمعه ۲ آذر ۱۴۰۳ |۲۰ جمادی‌الاول ۱۴۴۶ | Nov 22, 2024
آیت الله تبریزی(ره)

حوزه/ کسی که می خواهد صلاة فریضه بخواند، باید احراز کند که وقت صلاة داخل شده است، و اگر ظن داشته باشد یا احتمال قوی می دهد که وقت صلاة داخل شده، اعتباری ندارد.

 خبرگزاری «حوزه»، در ادامه انتشار سلسله درس های خارج فقه مرحوم آیت الله العظمی تبریزی، تقریر درس این مرجع فقید شیعه با موضوع: «احکام وقت نماز» را منتشر می کند.

* جواز شروع صلاة در صورت احراز دخول وقت

«لایجوزالصلاة قبل دخول الوقت، فلو صلی بطلت، و ان کان جزء منها قبل الوقت، و یجب العلم بدخوله حین الشروع فیها، و لایکفی الظن لغیر ذوی الاعذار، نعم یجوزالاعتماد علی شهادة العدلین علی الاقوی، و کذا علی اذان العارف العدل و اما کفایة شهادة العدل الواحد فمحل اشکال و اذا صلی مع عدم الیقین بدخوله و لاشهادة العدلین او اذان العدل بطلت، الا اذا تبین بعد ذلک کونها بتمامها فی الوقت مع فرض حصول قصدالقربة منه». (عروه/1/530/مسئله1)

صاحب عروه (ره) می فرماید: کسی که می خواهد صلاة فریضه بخواند، باید احراز کند که وقت صلاة داخل شده است، و اگر ظن داشته باشد یا احتمال قوی می دهد که وقت صلاة داخل شده، اعتباری ندارد. حال اگر بینه یعنی شهادة العدلین قائم شود که وقت داخل شده، انسان می تواند به قصد اتیان صلاة فی الوقت شروع کند.

و هکذا اگر بینه ای نیست و لکن مؤذنی که عادل و عارف به وقت صلاة است، اذان بگوید، ولو شخص یقین نداشته باشد، حتی اطمینان و ظن شخصی هم نداشته باشد، می تواند به قصد صلاة فی الوقت، داخل صلاة شود.

* دخول وقت، شرط وجوب صلاة و بطلان صلاة قبل از وقت

بعد می فرماید: اما خبر عدل واحد که بینه نیست ولکن شخصی عارف به اوقات است، می گوید: که نگاه کردم دیدم فجر طلوع کرده بود. در اعتماد به این خبر عدل واحد اشکال است و صلاة قبل از دخول وقت، قبل از علم و قبل از قیام حجت شرعی، محکوم به بطلان است.

دخول وقت، علاوه بر اینکه شرط وجوب است، شرط صحت عمل هم هست. وقتی چیزی شرط عمل شد، مقتضایش این است که آن عمل باید من حین الحدوث، مقارن با آن شرط باشد.

مثل طهارت و استقبال قبله که شرط صلاة است، وقت، هم شرط صحت صلاه است، منتها آنها شرط وجوب نیستند، ولی دخول وقت، شرط وجوب هست، صلاة «من اولها الی آخرها» باید در حال طهارة مکلف، از حدث بشود، و در حال استقبال مکلف به قبله بشود، وقت هم همینطور است، و باید صلاة از حین شروع تا حین تمام، در وقت باشد. منتها اگر یکجا در آخر وقت بعض صلاة در خارج وقت شد طبق «من ادرک رکعة من الصلاة فقد ادرکها»، (وسایل الشیعه/4/218/ح4) صحیح می باشد که آن تعبد خارجی است که در آخر صلاة وارد شده است. اما در حین شروع صلاة تعبدی بر خلاف نرسیده است. مقتضای قاعده این است که صلاتی که انسان شروع می کند، باید مقارن با دخول وقت باشد، و مقارنت، با علم احراز می شود. علم طریق است بر اینکه صلاة واجد شرط است وقتی که موجود می شود. این مطلب، احتیاج به روایت و دلیل خاص ندارد. مقتضای قاعده این است که عمل، من اوله الی آخره باید با شرط صلاة در وقت واقع شود. علاوه بر این، بعضی از روایات هست که از باب تأیید ذکر می شوند.

* روایات مؤید صحت صلاة عند دخول الوقت

در صحیحه عمربن یزید (وسایل الشیعه/4/166/ح1) دارد: «محمدبن یعقوب، عن علی بن ابراهیم»، علی بن ابراهیم از پدرش نقل می کند «عن حماد» که حمادبن عیسی «عن حریز، عن عمربن یزید، عن ابی عبدالله (ع) فی حدیث قال: انه لیس لاحد ان یصلی صلاة الا لوقتها» صلاة در وقتش اتیان کند «و کذلک الزکاة» زکات هم همینطور است، وقتی که واجب شد باید اتیان کند «الی أن قال: و کل فریضة انما تؤدی اذا حلت» هر صلاة فریضه ای آن وقت ادا می شود که وقتش حلول کند.

اینکه بعضی از عبارات فقها (مثل صاحب عروه) این است که جایز نیست انسان قبل از علم به دخول وقت، داخل صلاة شود توضیح می دهم که: یک وقت این است که انسان به قصد فریضه جزمیه داخل می شود و نماز را اتیان می کند، که در این صورت اگر اینگونه شود که صلاة ظهری را که شارع به من واجب کرده است، می آورم، ولکن نمی دانم ظهر شده یا نه؟ این تشریع می شود. در مانحن فیه نمی دانیم این صلاة، همین صلاتی است که شارع واجب کرده است؟ یعنی مصداق او است، لذا اگر بخواهم به قصد جزمی اتیان کنم، باید علم پیدا کنم، یعنی به وجه شرعی یا به وجه معتبر عقلی که علم وجدانی است، احراز کنم که وقت داخل شده است و مراد صاحب عروه همین است.

اما یک وقت این است که کسی نمی داند که وقت داخل شده یا نه؟ می گوید: که من صلاة ظهر را شروع می کنم، لعل وقتش داخل شده است، و صلاة من، صلاة ظهر واقعی بشود. ابتداءً اتیان کرد، بعد فحص و سؤال کرد، و یقین کرد که صلاة ظهرش داخل در وقت بوده است، صحیح است و اشکالی ندارد. چون تشریع نکرده است، للاحتمال اتیان کرده است. بله، اگر برایش واضح نشده که ظهر شده بود یا نه؟ نمی تواند اکتفای به آن بکند. چون آن امتثال احتمالی است اشتغال یقینی به تکلیف علم به فراغ یقینی می خواهد. این «بطلت» هم به این معنا است. اگر صلاة را قبل از وقت اتیان کرد و منکشف نشد که صلاتش در وقت واقع شده است، با قصد قربت هم به احتمال این که وقت داخل شده شروع کرد، اگر کشف بود که در وقت بوده صحیح است، و اما اگر کشف نشود «بطلت»، یعنی نمی شود اکتفای به آن کرد. این بطلان، در مقام احراز امتثال تکلیف است. یعنی با این نمی شود. مثل اینکه می گویند: «عمل العامی بلااجتهاد و تقلید باطل» یعنی نمی تواند به آن اکتفاء کند.

روی این اساس است که فقها گفته اند: زکات فطره آن وقتی که واجب می شود که شب عید حلول کند. آن وقت زکات بر انسان واجب می شود، و زکات مال، هم آن وقت حلول پیدا می کند که حول تمام شده باشد که یازده ماه تمام شده باشد، و ماه در دوازهم باشد. لذا گفته اند: نمی تواند قبلا زکات را بدهد. چون در این صحیحه هم داشت «و کذلک الزکاة» زکات هم همین جور است که «اذا حلت» آن وقت اتیان می شود، اگر قبلاً بدهد فایده ندارد. روی این اساس است که اگر فقیری احتیاج به مال دارد و بر شخص هم بعداً زکات واجب می شود، می گویند: مالی را از خودش قرض بدهد، نه به عنوان زکات. مثل اینکه بگوید: صد هزار تومان به تو قرض می دهم. روی این اساس آنچه شارع واجب قرار داده است، وقتی وقت واجب رسید، مثل صلاة و زکات، باید در آن وقت اتیان شود. این را صاحب عروه، هم دارد.

* مراد از احراز وجدانی و اقسام آن

بدان جهت احراز یا احراز وجدانی، می شود مثل علم، و اگر احراز غیر وجدانی بشود، احتیاج به دلیل اعتبار دارد. ایشان احراز تعبدی را دو شئ شمرد: یکی بینه و یکی اذان مؤذنی که عارف به وقت و محافظ وقت است، و در سومی که خبر واحد است اشکال کرد و در اول هم گفت: «و لا یکفی الظن» توضیح اینکه شارع یک وقت ظن را معتبر می کند، مثل ظن به قبله که این جور است، اگر انسان علم به قبله ندارد که نوعاً نوع الناس علم به قبله ندارند و نمی توانند تشخیص بدهند که روبروی مسجدالحرام ایستاده اند، شارع ظن را کافی دانسته است. اما اینکه کسی که نمی تواند و علم ندارد، شارع، ظن او را کافی دانسته، احتیاج به دلیل دارد «یجزی المتحیر ابداً اینما توجه اذا لم یعلم این وجه القبلة» (وسایل الشیعه/4/311/ح2) صحیحه زراره است، آن دلیل دارد. اما در مانحن فیه که باب دخول وقت است، دلیلی نداریم که ظن به دخول وقت حجت است.

* بررسی روایت دال بر صحت نماز در صورت ظن به دخول وقت

جماعتی حتی از متأخرین مثل صاحب الحدائق (ره) (الحدائق الناضرة/6/293) و بعض آخر ادعا کرده اند: چطور ظن در باب قبله حجت است که می شود انسان صلاة را به قصد جزمی بیاورد، چون که ظن دارد که قبله این طرف است، و ظن حجت شرعیه است. اینجا هم وقتی که ظن به دخول وقت پیدا کرد، می تواند صلاة را اتیان کند. در مانحن فیه روایت اسماعیل بن ریاح (وسایل الشیعه/4/207/ح1) را مدرک قرار داده اند، یک روایت بیشتر نیست اما سند روایت متعدد است: «محمدبن الحسن باسناده، عن محمدبن علی بن محبوب» سند محمدبن الحسن به کتاب محمدبن علی بن محبوب صحیح است، محمدبن علی بن محبوب جلالتش واضح است «عن یعقوب بن یزید» که ثقه و صالح است «عن ابن ابی عمیر» که جلالتش واضح است «عن اسماعیل بن ریاح، عن ابی عبدالله (ره) قال: اذا صَلّیت و انت تری أنک فی وقت» اگر نمازی خواندی و می بینی که در وقت هستی، «و لم یدخل الوقت» و حال آن که هنوز داخل نشده بود «فدخل الوقت و انت فی الصلاة» وقت داخل شد ولکن تو در اثنای صلاة بودی که وقت داخل شد. یعنی قبل از وقت شروع کرده بودی «فقد اجزأت عنک» این صلاة که بعضش در خارج وقت واقع شده است، مجزی است. یعنی واقعاً هم صحیح است. همان طور که انسان اگر با ظن به قبله نماز بخواند، بعد منکشف بشود مقداری بین المشرق والمغرب منحرف بوده، نه اینکه استدبار باشد، صلاتش صحیح است. اینجا هم صلاة، کافی و مجزی است.

* کفایت ظن یا لزوم اعتقاد

صاحب حدائق (ره) فرموده: «و انت تری» معنایش ظن است. (حدائق/6/296) حرف صاحب حدائق (ره) قابل تصدیق نیست، «تری» از رؤیت است و رؤیت دیدن است. تو می بینی معنایش این است که در وقت هستی می بینی، «لم یدخل» یعنی یقینت و اعتقادت خطا بوده است. بدان جهت مشهور می گویند: این روایت آن صورتی را می گیرد که انسان با اعتقاد و جزم به دخول وقت، به صلاة داخل شود. و بعد هم در واقع اشتباه کرده بود و در وقت صلاة داخل نشده بود، در اثنا، وقت داخل شد، آن نمازش مجزی است. صاحب عروه (ره) در مسئله آتیه و مسئله3 فتوا خواهد داد، (العروة الوثقی/1/531) کسی به اعتقاد جزمی و متیقناً قبل از وقت داخل صلاة شد و در اثنا وقت داخل شد، صلاتش مجزی است. آن جماعت مثل صاحب عروه و امثال اینها بلکه مشهور محققین، گفته اند: ظاهر این صورت یقین است، اطلاق ندارد که صورت ظن را هم بگیرد.

این «و انت تری» یقین است. بدان جهت این روایت مربوط به مانحن فیه نمی شود که ظن حجت است.

 بعضی فرموده اند (مصباح الفقیه/9/367): اگر این روایت هم مطلق بشود، نمی شود به اطلاق «و انت تری» تمسک کرد. چرا؟ چون این اطلاق در مقام بیان حکم آخر است. زیرا در اصول خوانده اید که چه موقع به اطلاق تمسک می شود، مثلاً خداوند می فرماید: «فَكُلُوا مِمَّا أَمْسَكْنَ عَلَيْكُمْ» (مائده/4)، یعنی کلب مُعَلم آن حیوانی را که برای شما نگه داشت، آن را بخورید. در اصول منقح شده است که این آیه در مقام بیان حکم آخر است. یعنی آن حیوانی را که کلب معلم صید می کند، غیر از آن است که حیوانی را که گرگ یا حیوان دیگری صید کند. آنجا ولو گرگ هم صید کرده بود، چیزی نباید خورد. آیه می فرماید: «فَكُلُوا مِمَّا أَمْسَكْنَ عَلَيْكُمْ» معنایش این است که این مثل آن یکی نیست. این خوردنش حلال است. در مقام بیان حلیت اکل است که کشتن کلب معلم، صید محلل حساب می شود اما اینکه خون آن را دور ریخت، و یا بعض اجزائی را که نمی شود خورد، مثل خصیتین باید از حیوان دور انداخت، در مقام بیان این جهت نیست. ایشان هم فرموده: این اطلاق در مقام بیان حکم آخر است، در مقام بیان این است که این صلاة مجزی است یا مجزی نیست، ولو در واقع وقت داخل نشده باشد. اما به این صلاة قبل از احراز دخول الوقت می شود داخل شد یا نه؟ این حکم آخر است.

این روایت در مقام بیان حکم جواز دخول نیست که بگوییم، می فرماید: هر وقت ظن هم کردی داخل شود. این روایت در مقام بیان این است که صلاتی که بعض آن در غیر وقت داخل شده است مجزی است یا نه؟ فرمود: مجزی است. اما اینکه به صلاة و به فریضة الوقت می شود داخل شد علی ای حال ولو انسان ظن داشته باشد، در مقام بیان این حکم نیست. چون در بیان این حکم نیست، «تری» ظن را هم بگیرد، نمی شود از این حیث به اطلاق این تمسک کرد. چرا؟ چون این در مقام بیان جوازالدخول فی الصلاة نیست. این در مقام به این حکم آخر است. آن عبارت مجملی را که ایشان فرموده اند، تفسیر کردم، اینکه در بیان حکم آخر است مرادش این است: یک جواز دخول است، و یک اجزاء صلاة است. این روایت در مقام بیان اجزاء الصلاةا ست. اما در مقام بیان جوازالدخول نیست، که اطلاقش از این حیث بشود. این فرمایش ایشان است.

ولکن این روایت، حکم را بعد از فرض جوازالدخول بیان می کند، بعداز اینکه دخول انسان مشروع بود، یا به جهت این که یقین داشت، یا عذر عقلی داشت، یا، بینه قائم شده بود، و غیر ذلک، یا مؤذن اذان گفته بود، یا اصلاً به احتمال داخل شد و در وسط نماز معلوم شد که وقت داخل شده است. در این صورت مجزی است. این روایت ولو در مقام بیان جواز دخول نیست، اما فرض جوازالدخول کرده است، نه به وجه تشریع داخل شود. در مانحن فیه دارد «اذا صلیت و انت تری انک فی وقت» یعنی صلاتی را شروع کنی که آن صلاتی مجوز شروع داشته باشد، یا واقعاً و یا اعتقاداً، یا عذراً، اما کسی که ظن دارد و خودش ملتفت است که مطلق الظن دارد، نمی تواند جزماً داخل صلاة بشود این باید رجاء داخل شود.

* دخول در صلاة به جزم و کشف خلاف

کلام ما این است که چطور در موارد ظن به قبله صلاة را جزماً اتیان می کند، ولو بعد کشف خلاف هم بشود، ـ البته بغیر استدبار ـ می گوییم: مجزی است، کلام ما این است که وقت هم مثل قبله بشود. به قصد جزمی می تواند داخل بشود، ولو در اثناء الوقت، وقت داخل شود مجزی بشود. این حجیت ظن دلیل می خواهد. لذا این روایت اگر اطلاق داشته و مطلق الظن را می گرفت، «و انت تری» که وقت داخل شده است، این «انت تری یعنی و انت تظن» آن را هم می گرفت، موضع این بود، بلکه حکم ثابت می شد. چون ظاهر روایت فرض مشروعیت دخول است ولکن در مانحن فیه چون دلیل بر حجیت ظن نداریم، مشروعیت دخول ثابت نشده است، موضوع هم در روایت آن است که دخولش مشروعیت داشته باشد، یا واقعا یا اعتباراً.

لکن کلام ما این است که این  روایت «و انت تری» شمولش به ظن معلوم نیست. «و انت تری» از رؤیت است و اطلاق ندارد. اگر اطلاق داشت و تمام بود، تمسک به آن صحیح بود. چرا؟ نه به جهت اینکه در بیان حکم آخر است، بلکه در بیان این است که در حکم آخر مشروعیت دخول بر صلاة در موضوعش فرض شده است. و اگر ظن در دخولش مشروعیت داشت، حکم به صحت می شود. اگر «انت تری» اطلاق داشت، دلالت می کرد که داخل شدن به ظن مشروع است. چون موضوع اجزاء صلاة مشروعه است، و بما اینکه اینجور لزومی ندارد، و ظاهرش همان یقین است، اعتقاد است، لذا این روایت دلیل نمی شود. حتی در آن مسئله اگر انسان داخل نمازی شد و در وسط نماز، وقت داخل شد، آن نماز درست نیست. چون این روایت در سندش اسماعیل بن ریاح است که توثیقی ندارد. لذا در مانحن فیه اصل آن حکم را از بین خواهیم برد و خواهیم گفت: اصل آن در صورت یقین هم محل اشکل است.

* اثبات دخول وقت به بینه یعنی شهادة العدلین عن حس

اما بینه، مقصود از بینه، شهادة العدلین است که حجت شرعیه است. وقتی که عدلین شهادت بر طلوع فجر دادند، شهادتشان باید شهادت حسّیه باشد، شهادت مشتق از شهود است، شهود به معنای حضور است. شاهد باید از واقعه عن حس خبر بدهد که طلوع فجر را نگاه کرده و دیده است. بعد می گوید: بله افق طلوع کرده است. یا شمس را دیده است و می گوید: شمس از خط نصف النهار زائل شده است، یا از افق غربی غروب کرده است. و الا اگر دو تا عادل به حساب بگویند، در تقویم صاحبان تقویم عادل هستند که فلان صلاة ظهر وقتش داخل شده اعتباری ندارد، آن شهود  و شهادت نیست. شهود به معنای حضورالواقعة است. اخبار از واقعه عن حسٍ است.

لذا اینهایی که تقویم می نویسند و روی آن تقویم اذان گفته می شود، آنها حجت نمی شود. باید انسان به دخول وقت اطمینان پیدا کند ولو اذان گوینده زاهد و عابد باشد. در اذان، مؤذن هم خواهیم گفت که مثل بلال باید باشد، نه مثل ابن مکتوم که خودش نابینا بود و به حدس اذان می گفت. این باید «عن حس» باشد. بینه این جور است. اگر دو تا عادل شهادت بدهند، آن حجت شرعیه است. چرا؟ چون رسول الله (ص) فرمود: «إِنَّمَا أَقْضِي بَيْنَكُمْ بِالْبَيِّنَاتِ وَ الْأَيْمَانِ» (وسایل الشیعه/27/232/ح1) من مابین شما قضاوت می کنم چیزی که قطع نظر از قضای من، بینه است. یعنی حجت است و واقع را نشان می دهد، شهادة العدلین است. نه اینکه فقط در مقام قضا بینه می شود؛ یعنی فقط در مقام قضا نشان می دهد چرا؟ چون اگر این جور بود که شهادة العدلین فقط در مقام قضا بینه مطلقه بود، ایمان را عطف نمی کرد. «إِنَّمَا أَقْضِي بَيْنَكُمْ بِالْبَيِّنَاتِ وَ الْأَيْمَانِ» نمی گفت. چون که خود ایمان هم در مقام قضا، واقع را اثبات می کند. وقتی او بینه و شهادت عدلین نداشت، قسم خورد به نفی دعوی می شود، اینکه عطف کرده است که «إِنَّمَا أَقْضِي بَيْنَكُمْ بِالْبَيِّنَاتِ وَ الْأَيْمَانِ» یعنی چیزی که قبل از قضای من بینه است، که آن هم شهادة العدلین است که بیان کرده است. روی این اساس وقتی در مانحن فیه بیّنه قائم شده که فجر طلوع کرده است، حجت می شود، بینه اعتبار دارد.

در مانحن فیه، بیّنه حجت است. ایشان در عروه، بینه را عِدل برای اذان مؤذنی که عارف عن حس و عَدْل است، قرار داده است ـ عارف به وقت نه از روی حساب. آن کسی که بالنظر عارف است وقت را به نظر می شناسد، اذان او فی نفسه حجت است.

والحمدلله رب العالمین

تحقیق و تنظیم: حجت الاسلام داود دهقانی دولت آبادی

هفته نامه "افق حوزه"

 

 

 

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha